جدول جو
جدول جو

معنی محمد زبالی - جستجوی لغت در جدول جو

محمد زبالی
(زَ)
محمد بن حسن. محدث است. (منتهی الارب). محمد بن حسن بن ابی الحسن بن زبالۀ مخزومی مدنی. محدث، از مالک و دراوردی نقل حدیث کند و اهل عراق از او روایت کنند. ابن معین و ابوداود درباره او سخن گفته اند و رشاطی گوید: ناچیز و غیر قابل اعتماد است، زبیر بن بکار و ابوخیثمه نیز از او روایت دارند. (تاج العروس). سمعانی آرد: ابومحمد بن حسن بن ابی الحسن بن زبالۀ مخزومی از مدینه است و از مالک و دراوردی نقل حدیث کند و ابوخیثمه و اهل عراق از او حدیث نقل کنند. یحیی بن معین میگفت: ابن زبالۀ مدینی ثقه نیست و احادیث را سرقت میکند. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زَ)
احمد بن ابراهیم بن عجنس بن اسباط زبادی است. ابوسعید بن یونس وی را نام برده و از بطن زباد دانسته و گفته است ابوالفضل زبادی اندلسی برادر زبادی عبدالرحمن است. وی نقل حدیث کرده و بسال 332 هجری قمری درگذشته است. (از انساب سمعانی ذیل زبادی)
حمیر بن زباد بن یزید بن معدیکرب است. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(مُ حَمْ مَ چَ)
دهی است از دهستان شبانکارۀ بخش برازجان شهرستان بوشهر، واقع در 33هزارگزی شمال باختر برازجان کنار راه فرعی برازجان به گناوه با 180 تن سکنه. آب آن از چاه تأمین میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
ابوجعفر محمد بن حازم بن عمرو. شاعری لطیف طبع و کثیرالهجاء بود و جز مأمون عباسی کسی را مدح نکرد و در بصره بدنیا آمد و در همان شهر تحصیل کرد و سپس در بغداد سکنی گزید. در حدود 215 هجری قمری در همین شهر درگذشت. (از اعلام زرکلی ج 3 ص 879). و رجوع به البیان و التبین ج 2 ص 255 و 131 شود، سخت دویدن ناقه. بأی. کوشش نمودن در دویدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، عجب. شگفت: و منه قوله عمر فی طلحه (رض) : لولا بأو فیه، بلند گردیدن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). بأی
لغت نامه دهخدا
(قِ بی ی)
محمد بن مؤمل بن نصر بن مؤمل ابوبکر بن ابی طاهر بن ابی القاسم از عالمان قباب لیث است. گویند وی از فرزندان لیث بن نصر بن سیار است که در بعقوبا سکونت کرد و به بغداد سفر کرد و از ابوالوقت عبدالاول سجزی و جز او روایت شنید. وی به سال 540هجری قمری در بعقوبا متولد شد و در 28 جمادی الاول سال 617 هجری قمری در همان جا وفات کرد. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(زُ)
محمد بن ابراهیم، مکنی به ابوعمرو. وفاتش در 348 هجری قمری بزمان مطیع خلیفه. از سخنان اوست: هرکه سخن گوید از جایی که آنجا نرسیده باشد ف تنه مستمع باشد. (از تاریخ گزیده چ گراوری ص 781). بستانی آرد: از عابدان و زاهدان صوفی منش بود. شعرانی او را یاد کند و گوید، اوبمکه درآمد و در آنجا اقامت گزید و مورد توجه مردم مکه گردید. در اصل از مردم نیشابور بود. صحبت جنید، ثوری، ابوعثمان و خواص دریافت و نزدیک به 60 بار حج کرد. هرگاه با کنانی و اهتر جوری مجالست میکرد، در صدر حلقه جای داشت و چون سخن میگفت همگی تسلیم سخن و نظر او میشدند. زجاجی 40 سال در مکه بود و در این مدت هیچگاه در داخل حرم برای طهارت نمیرفت و همیشه برای قضاء حاجت به خارج حرم میرفت. فضائل او بیش از شمار بود و در 348 هجری قمری درگذشت. (از دائره المعارف بستانی). رجوع به الکنی و الالقاب، ریحانه الادب، طرائق الحقائق ج 2 ص 228، و ابوعمرو در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(زُ بَ)
محمد بن عمرو بن عبدالله بن زبیر از. راویانست. مامقانی آرد: محمد بن عمرو منسوب به زبیر است اما این دلیل آن نیست که وی ملقب به زبیری است هرچند در برخی کتب بدین عنوان ملقب گردیده است. (از تنقیح المقال: قسمت القاب)
لغت نامه دهخدا
محمد بن شعیب بن حجاج، از زبید یمن. شاگرد محمد بن یوسف و استاد طبرانی و خود از محدثان است. (از تاج العروس). از زبید یمن است، محمد بن شعیب محدث. (از منتهی الارب). نقش محدثان در انتقال دقیق سنت پیامبر اسلام، چنان حیاتی بوده که بسیاری از علوم اسلامی مانند فقه و تفسیر، بر پایه تحقیقات آنان شکل گرفته اند. محدث کسی بود که عمر خود را صرف شنیدن، حفظ کردن، مقایسه و روایت احادیث کرد و در این مسیر، سفرهای طولانی به شهرهای مختلف را به جان می خرید. کتاب هایی چون صحیح بخاری و مسلم، نتیجه تلاش نسل های متعدد از محدثان هستند.
لغت نامه دهخدا
محمد بن ابی معتوج، از مردم باجهالزیت در ساحل و از خرۀ رصفه است، در آن نشو و نما کرده و از شاگردان محمد بن سعید ابروطی بوده است، حاضرجواب و بدیهه گو و شجاع بود و در حق ابوحاتم زینی و هجاء او گفته است:
ابا حاتم سدّ من اسفلک
بشی ٔ هو الشطر من منزلک،
(از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا